متن مجری شب قدر
در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از متن مجری شب قدر را برای شما عزیزان آورده ایم. تا انتها با اسکیمو، همراه باشید.
متن مجری گری شب قدر
قرآن تو هدایت گری و انسان سازی!
قرآن تو عطر خون علی در محراب کوفه ای !
قرآن تو عطر خون حسین پسر فاطمه ای !
ای زهرای اطهر امروز شاهد باش و کمر خمیده خود را راست کن ، که قرآن این کتاب آسمانی پس از ۱۴۰۰ سال هنوز زنده و پاینده است.
شب قدر است و قدر آن بدانیم
نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
به درگاه خدا غفران و توبه
به شرطی که سر پیمان بمانیم
برای پاکی نفس و سعادت
همیشه بهر خود شیطان برانیم
شب و تقدیر و ثبت سرنوشت است
دعا بر مومن و انسان بخوانیم
برای صیقل روح و روان ها
به دل دریائی از ایمان رسانیم
برای اولین مظلوم عالم
بسی خون دل از چشمان چکانیم
هزاران لعنت و نفرین بسیار
به قاتلهای مولامان رسانیم
در این شبها تو مهدی را صدا کن
چو یوسف غایب است حیران چنانیم
دعای اول و آخر ظهور است
که بیش از این در این هجران نمانیم
مسافر ؛ را بگو ایمان قوی دار
که تا وصلی به این دامان امانیم
متن مجری برای شب قدر
چشمهایم که به اشک مینشینند، لبخندهایم را فرشته ها مینویسند. دعاهایم، پرنده هایی میشوند و تا آسمان هفتم پرواز میکنند.
دلم میلرزد؛ اما پاهایم را استوار بر پلکان توبه میگذارم و تا آستانه بخشش بیکران خداوند می آیم و از پله های لغزنده غرور و گناه رو میگردانم.
شبهای قدر، تمام دنیایم را سراسر در آبشارهای شفاعت میشویند تا لحظه های معصوم را بتوانم لمس کنم.
در این شبهاست که میتوانم روشن تر از همه ماه های کامل، دست بر آستان الهی بسایم. اشکهایم را در این شب ها نخشکان، الهی!
متن مجری گری برای شب قدر
چه شب هایی که پرپر شد چه روزانی که شب کردم
نه عبرت را فراخواندم نه غفلت را ادب کردم
برات من شبی آمد که در آیینه لرزیدم
شب قدرم همان شب شد که در زلف تو تب کردم
شب تنهایی دل بود، چرخیدم، غزل گفتم
شب افتادن جان بود رقصیدم، طرب کردم
تمام من همین دل بود دل را خون دل دادم
تمام من همین جان بود جان را جان به لب کردم
دعایی بود و تحسینی، درودی بود و آمینی
اگر دستی بر آوردم، اگر چیزی طلب کردم
تو بودی هر چه اوتادم اگر از پیر دل کندم
تو بودی هر چه اسبابم اگر ترک سبب کردم
نظر برداشتن از خویش بود و خویش او بودن
اگر چیزی به چشم از علم انساب و نسب کردم
الهی عشق در من چلچراغی تازه روشن کن
ببخشا گر خطا رفتم، ببخشا گر غضب کردم
متن مجری شب قدر برای مدرسه
با عرض سلام خدمت تمامی دبیران عزیز و دانش آموزان گرامی
ضمن گرامی داشت لیالی قدر و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام، مرکز یادگیری سایت تبیان متنی مرتبط با این ایام ، به منظور استفاده ی شما عزیزان، ارائه نموده است.
با امید به این که مورد عنایت شما گرامیان قرار گیرد …
آخرین ساعات بیست و یکم ماه رمضان، لحظات آخر عمر علی را اعلام میدارد …
علی کعبه آمال عارفان و قبله ناسکان و زاهدان و الگوی اولیای خدا;
علی آینه تمام نمای رسول خدا و مجمع همه فضائل و کمالات انسانی.
رادمردی که علمش و اخلاقش و منشش و شجاعتش و کرامتش و زهدش و جوانمردیش و سخاوتش زبانزد خاص و عام ، دشمن و دوست، کافر و مسلمان میباشد؛
آنچه مایه تعجب است، این که چقدر باید شقاوت و سنگدلی در قاتلین علی وجود داشته باشد که چنان شخصیت والایی و انسان کاملی را به قتل برسانند؟
آیا آن همه سخنان پیامبر را در شأن علی نشنیده بودند ؟
چرا ؟ ! ! !
شنیدند و از نزدیک شاهد آن بودند ولی بصیرت نداشتند…
شناخت علی ایمان و تقوا میخواهد و آنان از ایمان تهی بودند و بویی از تقوا به مشامشان نخورده بود…
«یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق»
ای علی! دوستت ندارد جز مؤمن و دشمنت نمیدارد جز منافق
و چه زیادند آن منافقان کوردل که در تمام مدت چهار سال خلافت امیرالمؤمنین با او جنگیدند و کارزار کردند.
برخی به خاطر دشمنی های دیرینه و برای انتقام از کشته شدن پدران و اجدادشان با شمشیر ذوالفقار و برخی به خاطر حب جاه و مقام ولی آنچه از همه دردناکتر است آنان که به خاطر رسیدن به منصب با علی میجنگیدند در حالی که همان ها در رکاب رسول خدا (ص) کارزار کرده بودند و روزی شمشیرشان اسلام را یاری میداد…
طلحه ها و زبیرها ! این ها دل علی را بیش از دیگران آزرده میکردند و او را رنج میدادند . میگویند وقتی حضرت ، شمشیر زبیر را پس از به هلاکت رسیدنش مشاهده کرد، متاثر شد و شاید هم گریست زیرا باور نمیکرد چنین مدافعی از اسلام ، روزی بر مجسمه اسلام حقیقی و بر قرآن ناطق شمشیر بکشد و در لشکر دشمنان اسلام درآید .
آری! پیامبر (ص) خود میدید که برادرش و وصیش و جانشینش و نور دیدهاش، پس از او، گرفتار چه جانوران خونآشامی میشود .
رسول خدا(ص) مشاهده میکرد که پس از رحلتش، برای بیعت گرفتن از علی در خانه دخترش را میسوزانند و او را بین در و دیوار فشار میدهند.
پیامبر خوب میدانست که این سست عنصران بیوفا ، پیش از خشک شدن آب غسل بدن مطهرش ، توطئه میکنند و علی را خانه نشین مینمایند و با زور سرنیزه، یاران علی را به بیعت وامیدارند و سپس با علی آن کار میکنند که تاریخ را برای همیشه ننگین ساخته است
ولی علی علیه السلام همچون در شهواری در تاریخ اسلام میدرخشد و تابش نور وجود مقدسش تا قیام قیامت ، قلب حق جویان و خدا خواهان را فروغی جاودانه میبخشد.
تا علی زنده بود هرگز نمیگذاشت روبه صفتان منافق زمام امور امت اسلامی را به دست بگیرند و اگر آن سالیان دراز پس از رحلت پیامبر، صبر کرد به خاطر قرآن و حفظ کیان اسلام بود وگرنه خود میفرماید :
به خدا قسم اگر تمام اعراب برای کارزار با من گردهم آیند، من از میدان فرار نمیکنم و آخرین آنان را با همان جرعه ای که به اولینشان دادم ، به دوزخ میفرستم…
و در خطبه شقشقیه ، پس از درد دل کردن با مردم و اعلام مظلومیتش میفرماید:
راه چاره ای جز صبر و شکیبایی نداشتم ، پس دیدم صبر کردن با عقل سازگارتر است ، صبر کردم در حالی که خار در دیده و استخوان در گلویم گیر کرده بود.
شگفتا! علی با آن مقام والا که همه از او سراغ داشتند و خوب او را میشناختند ، چگونه با او دشمنی میکردند و او را می آزردند .
به امید آنکه به زودی منتقم واقعی از پشت پرده های غیبتبه در آید و از دشمنان علی با ذوالفقار علی انتقام بگیرد و دوستان علی را شاد کند…
عظم الله اجورکم بشهاده مولانا امیر المؤمنین علیه السلام
متن مجری مراسم شب قدر
پس از یک سال، در گردش زمین و زمان، دوباره به این موسم بی همتا رسیدم.
شب یگانه ای است؛ شب بی بدیلی که تمام تمنایم، دست به سرکردن خواب است و به پای درگاهت تا سپیده صبح، اشک شدن. راه من امشب به این بستر بیهوده باز نخواهد شد.
من، تمام آرزوهای خانه به دوش گذشته را امشب برای طلب، فراروی آورده ام؛ آرزوهای دور و نزدیک؛ آرزوهای آشکار و ناپدید؛ آرزوهایی که همانگاه که از من می گریختند و چون سرابی ناامید بودند، در همان حال دوباره از نو در دامن امید متولد می شدند و مرا به رحمت تو مژده می دادند.
متن مجری شهادت امام علی (ع) و شب قدر
مولای من !!!
مولای من ، کوچه های شهر بوی غربت گرفته
خانه هامان دیگر توان استقامت ندارند
زمینیان به ستوه آمده اند
روزها به بیقراری مبدل شده
و زمان ، خواهان ایستادن است
مولای من ، دنیا رنگ سیاهی گرفته
اشک های یتیمان کوفه را یادت هست؟
غربت در و دیوار خانه را در پس نگاه یاس کبود چه ؟
مولا جان ،دوستان تو دیگر از پس تمسخر برخواهانت به ستوه آمده اند
چرا ، چرا دیگر از چاه و نخلستان صدایی نمی آید؟
چرا محراب در سکوت است و دریا در خروش؟
مولا جان ، جواب قلب خسته ام را چه بدهم؟
به چه زبانی باید درد دلم را با تو بگوییم؟
می دانم که می آیی و من به امید آمدنت با سکوت ،
دست به آسمان خدا بلند میکنم و میگویم
« اللهم عجل لولیک الفرج »
متن مجری شهادت حضرت علی (ع) و شب قدر
امشب، شبِ میهمانی رازها است. چگونه خواب، سرزمین چشم هایم را فتح کند، وقتی که به استقبالِ واژگانِ نور میروند؟! امشب پنجره ها ستاره میچینند تا جوشن کبیر، با تمام عظمتش آغاز شود، باران خواهد گرفت.
امشب، شب یلدایِ روح است؛ یلدایی که مقیاسش زمینی نیست. یلدایی که هیچ یلدایی به ارزش یک ساعت آن هم نمیرسد حال آنکه هم وزن هزار ماه است.
امشب، تمام فرشتگان آسمان، با کسی که قرارِ زمین است وعده دیدار دارند. چه بزمی است در زمین و چه شوری است در آسمان و نردبان دعا چقدر شلوغ است!
دست ها چونان مزارع آفتابگردان، بلند شده اند و کهکشان ها را میکاوند. خاک، به شدت به افلاک نزدیک است و الغوث الغوث، پروانه پروانه از رویِ انگشت ها به سوی دوست پر میزند. دهان ها بویِ ذکر می دهند و «کلیدهایِ بهشت» همه جا پخشند. «مفاتیح الجنان» قدر دانستنِ زمان را آسان میکند!
و در این میان، نام علی علیه السلام چونان خورشید، بر دریایِ سرخِ اندوهِ جانمازها و شبستان ها میتابد. غروب است یا شب؟ چه زود سحر در راه است.
متن ادبی شب قدر
بیا تا کی نهادی سر به صحرا یا اباصالح!
بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح!
صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
بیا ای زاده ی زهرا که زخم سینه ی مادر
به تدبیر تو میگردد مداوا یا اباصالح!
بیا از قنفذ کافر غلاف تیغ را بستان
گه جایش مانده بر بازوی زهرا یا اباصالح!
در و دیوار بیت وحی گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاده از پا یا اباصالح!
دو قبر از شیعه گم گشته یکی محسن یکی زهرا
شود روز ظهورت هر دو پیدا یا اباصالح!
متن مجری شب قدر کوتاه
امشب، همان شبی است که در انتظارش بودی. مگر چیزی به تو نهیب نمیزد که برگردی و رویِ کویر فقیرِ ـ گناهانت، خطِ پشیمانی بکشی؟! امشب، همان شب است که میشود در آن تمام روزهای سیاهت را ورق بزنی. شاید شبِ پیمودن راه های صد ساله به یک شب است.
امشب، وزنِ مهربانی پروردگار رویِ دوش تمام ثانیه ها و دقیقه ها سنگینی میکند و تو در برابر این همه رحمتی؛ مگر نه این است که خداوند رویِ دلت منت گذاشته است؟!
پس دستمال اشکت را بردار و آیینه دلت را پاک کن. امشب به میهمانی نور می رویم.
حتی سکوت انگار این بار در حجمِ مبهمِ همیشگی اش، حرف های تازه ای برایِ گفتن دارد.
متن ادبی درباره شب قدر
شیشه آسمان را شکسته اند، تا تبلور حضور حق را همگان دریافت کنند.
بر خوان آمرزش ایزدی همه را میطلبند و عذاب را پشت کوه های اغماض انداخته اند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله : «مَن أحیی لَیلَهَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ اِلَی السِّنَهِ القابِلَه؛ هر کس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او برداشته میشود».
به نامه های «العفوِ» هر جنبدهای، سیب معطّر بخشش تعارف میکنند؛
حتی به دستانی که چرک گناه، سیاهشان کرده و قلبهایی که تا حال از رحمت حق دور مانده.
ستارگان، تا صبح از گناهکاران نام نویسی میکنند؛ بشتابید که قلم عفو در دست خداوند میدرخشد.
خردلی از کوه گناهاتان باقی نخواهد ماند؛ این سخن فخر دو عالم؛ محمد مصطفی صلی الله علیه وآله است که «هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشته اش آمرزیده میشود».
منبع:دلگرم
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰