داستان زیبای خدا و حرف های من
![داستان زیبای خدا و حرف های من داستان زیبای خدا و حرف های من](https://s4.picofile.com/file/7910444080/20100825100150807_angelhome.jpg)
داستان زیبای خدا و حرف های من ه مادرم گفتم: «فکر می کنم خدا به حرف های من گوش نمی دهد.» مادرم خندید و پرسید: «از کجا می دانی گوش نمی دهد؟» گفتم: «هر چه دعا می کنم و آرزوهایم را می گویم، خدا به حرفم گوش نمی دهد. مادرم گفت: «خدا همیشه به
داستان زیبای خدا و حرف های من
ه مادرم گفتم: «فکر می کنم خدا به حرف های من گوش نمی دهد.» مادرم خندید و پرسید: «از کجا می دانی گوش نمی دهد؟» گفتم: «هر چه دعا می کنم و آرزوهایم را می گویم، خدا به حرفم گوش نمی دهد.
مادرم گفت: «خدا همیشه به حرف هایت گوش می دهد، اما تو فراموش می کنی.» پرسیدم:«چی را فراموش می کنم؟»
مادرم گفت: «تو آرزو کردی که حال پدربزرگ خوب شود، پدربزرگ خوب شد. آرزو کردی با ماشین دایی عباس به مسافرت برویم، رفتیم. آرزو کردی کفش کتانی سفید داشته باشی، حالا داری. هیچ وقت نگو خدا به حرف هایم گوش نمی دهد. خدا همه ی آرزوهایت را می داند، دعاهایت را می شنود و هرگز هیچ چیز را فراموش نمی کند. اما تو خودت آرزوهایت را فراموش می کنی.»
گفتم: «یک بار هم آرزو کردم مادربزرگ شب خانه ی ما بماند، او هم ماند.» مادرم مرا بوسید و گفت: «دیدی؟! حالا خوشحال باش و برای همه ی چیزهایی که داری خدا را شکر کن. آرزوهایت را به او بگو و صبر کن تا بر آورده شوند!»
مادرم درست می گوید، خدا همیشه به حرف های من گوش می کند. او مهربان است و مرا خیلی دوست دارد.
برچسب ها :داستان زیبای صدای مامانم چقدر قشنگه... ، داستان های آموزنده ، داستان های قرآنی ، داستان های کوتاه برای کودکان ، داستان های کودکانه ، سايت اسكيمو ، سايت سرگرمي ، سايت علمي ، سایت کودک ، سرگرمي ، سرگرمی کودک ، شعر و قصه کودک انواع داستان کودک ، شعروقصه کودک ، مجله سرگرمی اسکیمو ، مطالب مفیدبرای کودکان ، مطلب برای کودک ، مطلب برای کودکشعر و قصه کودک انواع داستان کودک
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰