قصه قتل لاله سحرخیزان همسر ناصر محمدخانی
لاله سحرخیزان همسر نخست و دائم ناصر محمدخانی بود. روز ۱۷ مهرماه سال ۱۳۸۱ که محمدخانی به همراه تیم پرسپولیس در اردوی امادگی در کشور آلمان به سر می برد و فرزندانش هم در مدرسه بودند، لاله سحرخیزان به طرز عجیبی به قتل میرسد.
چند روز پس از این حادثه، شهلا جاهد در آبان ۱۳۸۱ به جرم قتل وی دستگیر می شود. او ابتدا منکر این قتل بود اما سرانجام پس از یازده ماه در اداره آگاهی تهران اتهام قتل لاله سحرخیزان را پذیرفت.
ماجرای عجیب ارتباط ناصرخان و شهلا
قصه از این قرار است که روزی حمید درخشان، فوتبالیست شناخته شده کشورمان یک روز در یکی از مناطقف تهران در یک اتفاق ناگهانی جلو پای زنی به نام خدیجه یا شهلا جاهد ترمز میکند تا مانع تصاوف شود. این زن به درخشان می گوید که از آشنایان ناصر محمدخانی است و از او می خواهد تا شماره ش را به ناصر خان بدهد.
در روایت ها این طور است که گویا حمید درخشان قصد دادن شماره را نداشته یا هنوز وقتی برای دادن شماره ان زن به ناصرخان پیدا نکرده، اما شماره در داخل کتش بوده است.
بعد از مدتی همسر درخشان شماره آن زن را در کت او پیدا می کند و همین موضوع باعث می شود تا درخشان شماره را به محمدخانی برساند. اما نکته این است که محمدخانی چنین آشنایی نداشته و او یعنی شهلا به خاطر عشق به محمدخانی چنین کاری کرده است.
هشت سال تا اعدام
نقاط مبهم زیادی در پرونده قتل لاله سحرخیزان وجود داشت که طولانی شدن رسیدگی آن خود بیان کننده وجود ابهام در آن است به نحوی که در دورانی که آقای شاهرودی ریاست قوه قضائیه را بر عهده داشتند با ایراد بر اینکه حکم های صادره از دادگاه مبنی بر قاتل بودن شهلا جاهد را بر خلاف شرع می دانستند و با این ایراد (که حکمی خلاف شرع است) می توانستند رای را نقض کنند و پرونده را برای رسیدگی مجدد به شعبه هم عرض دیگری ارجاع بدهند، آقای شاهرودی و تیم مشاور قضایی وی چندین بار این کار را کردند که این خود دلیل بر عدم قاتل بودن شهلا جاهد بوده است.
دیدگاه رئیس بعدی قوه قضائیه با آقای شاهرودی متفاوت بود و بیشتر در خدمت نهاد های امنیتی بودند تا اینکه در مسندی که هستند و صلاحیتی که نیز دارند کار را پیش ببرند و به عبارتی ایشان استقلال عمل نداشتند و تائید حکم اعدام شهلا جاهد بیشتر از اینکه ناشی از تحقیق و تفحص قانونی پیرامون پرونده او باشد، ناشی از سفارشات دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی آن زمان بوده است.
برای مثال قبل از آن که مشخص شود به طور کلی قضیه از چه قرار است شاکی چه کسی است و از چه کسی نیز شکایت شده، تمام رسانه ها خود حکم را صادر کرده بودند و خانم شهلا جاهد را قاتل لاله سحرخیزان خطاب می کردند که این خود نقش به سزایی در اذهان عمومی داشت، در حالی که ایشان متهم به این قتل بودند و در روزنامه و سایر رسانه ها نباید از عنوان قاتل استفاده می شد و صرفا می توانستند از عبارت متهم به قتل و یا مظنون به قتل استفاده کنند.
دومین ایراد که می توان گفت جز ایرادات اساسی محسوب می شود حذف دادسرا در آن زمان و یکی بودن قاضی تعقیب و قاضی صادرکننده رای بود به این نحو که قاضی خودش به تحقیق پرداخته بود و شهلا را در رسانه ها قاتل معرفی کرده بود و باید در این خصوص رای هم صادر می کرد که طبیعتا نظر خودش را ملاک عمل قرار می داد.
ایراد مطروحه دیگر حضور دو کودک لاله سحرخیزان بود که سبب می شد تا اذهان عمومی مکدر و موجب تحریک احساسات حضار و از جمله خود قاضی شود و این حضور خلاف قانون بود چرا که کودک زیر پانزده سال حق حضور در دادگاه را ندارد.
ایراد دیگر پخش فیلمی بود که در آن شهلا جاهد صحنه جرم را بازسازی می کرد و این مسئله(پخش فیلم)چهره خوبی نداشت چرا که کودکان هم نیز نظاره گر آن بودند.
اقرار به قتل توسط شهلا جاهد
شهلا جاهد بارها در دادگاه اعلام کرد بله بنده قاتل هستم، اما قاتل چه کسی؟
قاتل فرزند خودم؛ گویا شهلا جاهد یک فرزندی از آقای ناصر محمدخانی داشته است که این فرزند را سقط کرده است.
شهلا اظهار داشت که اگر هم به قتلی اعتراف کرده ام تحت شکنجه بوده ام و بیان می داشت که اگر مرا دومرتبه نیز به آگاهی بفرستید قتل چندین نفر دیگر را نیز به گردن می گیرم.
اظهارات شهلا جاهد در ابتدای کار انکار و رد فرضیه قاتل بودن خویش بود و این امر ادامه داشت تا این که جناب آقای ناصر محمدخانی از بازپرس درخواست یک ملاقات خصوصی با شهلا جاهد را می کند و با این درخواست موافقت می شود که پس از این ملاقات، اظهارات خانم جاهد تغییر پیدا می کند و حتی تا بازسازی صحنه جرم هم پیش می رود، البته که وی بعد ها تمام آن اعترافات را تحت شکنجه و اقرار های علیه خودش را مبنی بر درخواست ناصر محمد خانی و عشقی که به او داشت بیان کرد.
آیا واقعا شهلا قاتل بود؟
پس از بررسی و مطالعه پرونده و شنیدن اظهارات تمامی افراد مربوط به این پرونده خبر از وجود شخص ثالثی می دهد و این به این معناست که شهلا جاهد قاتل نبوده است.
اگرچه که فرضیه معاونت وی وجود دارد و حق و الانصاف فرضیه ای قوی می باشد، بازسازی صحنه جرم و مخدوش شدن و از بین رفتن بسیاری از وسایل و لوازمی که می توانستند هر کدام خود، ماموران آگاهی را به قاتل واقعی برسانند و اظهارات مبهم شهلا جاهد که با واقعیات سازگار نبود و وجود یک هوله خیس که خبر از حمام رفتن قاتل و خشک نمودن خودش را با آن حوله می داد؛
تماما ادله هایی هستند که خبر از وجود یک شخص ثالثی می دهند که اگر تحقیقات بیشتر و دقیق تری در این خصوص می شد و چه بسا اگر دست هایی پشت پرده این ماجرا نبود، نهایت امر شهلا را صرفا به عنوان یک معاون جرم می شد مجازات کرد نه به عنوان خود قاتل.
نتیجه گیری
به گزارشاسکیمو، پس از مطالعه دقیق جزئیات پرونده و بیان ایرادات و ابهاماتی که در پرونده وجود داشت به این نتیجه رسیدیم که فرضیه ای وجود دارد که شخص ثالثی بوده که قتل را انجام داده است، و وجود یک سری دست های پشت پرده سبب شده که حکمی مبنی بر قاتل بودن شهلا جاهد داده شود.
در چنین پرونده هایی قوانینی مثل قوانین آیین دادرسی کیفری از اهمیت بسیاری برخور دارند چه بسا اگر آن ملاقات خصوصی به آقای ناصر محمدخانی داده نمی شد، شهلا جاهد اقراری بر علیه خودش نمی کرد و اعدام هم نمی شد، در پرونده های قتل تمامی مسائل کوچک و بزرگ باید در نظر گرفته شود تا قاضی در انتهای مسیر از رایی که صادر می کند مطمئن باشد و پس از صدور رای نیز ابهامی باقی نمانده باشد.
منبع:عصرگاه
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰