کد خبر : 34563
تاریخ انتشار : پنجشنبه 20 خرداد 1395 - 21:27
420 بازدید بازدید
دیالوگ های کارتون باب اسفنجی همراه باعکس
خرچنگ: این هیولا میخواد بندازتمون تو روغن و ازمون چیپس درست کنه پاتریک:آخ جون.اون وقت من میتونم خودمو بخورم پاتریک : من سال هاست بیدار میشم , میخورم , میخوابم , حس میکنم به استراحت نیاز دارم . دیالوگ های کارتون باب اسفنجی همراه باعکس پاتریک : باب دوباره اومدم یخچالتو قرض بگیرم . باب : مگه یخچال خودت
خرچنگ: این هیولا میخواد بندازتمون تو روغن و ازمون چیپس درست کنه
پاتریک:آخ جون.اون وقت من میتونم خودمو بخورم
پاتریک : من سال هاست بیدار میشم , میخورم , میخوابم , حس میکنم به استراحت نیاز دارم .
دیالوگ های کارتون باب اسفنجی همراه باعکس
پاتریک : باب دوباره اومدم یخچالتو قرض بگیرم .
باب : مگه یخچال خودت چشه؟
پاتریک : هیچی فقط خالیه 🙂
باب : مگه یخچال خودت چشه؟
پاتریک : هیچی فقط خالیه 🙂
پلانکتون:
این دلقک (پاتریک) دقیقا چه فایده ای
برای تیممون داره؟
باب اسفنجی:
وفاداره پلانکتون. مگه نه پاتریک؟
پاتریک:
آره.
باب اسفنجی رو گیر آوردم.بیان اینجاست!
این دلقک (پاتریک) دقیقا چه فایده ای
برای تیممون داره؟
باب اسفنجی:
وفاداره پلانکتون. مگه نه پاتریک؟
پاتریک:
آره.
باب اسفنجی رو گیر آوردم.بیان اینجاست!
باب اسفنجی: الان توی چه سالی هستیم؟
پاتریک: سه شنبه ست.
پاتریک: سه شنبه ست.
باب: پاتریک چرا انقدر ناراحتی؟
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه
اقای خرچنگ (به پاتریک): تو اخراجی پاتریک
پاتریک: اما اقای خرچنگ من برای شما کارنمیکنم که!!!!!
اقای خرچنگ:خوب از الان استخدامی
_واقعا
_ حالا اخراجی
پاتریک: اما اقای خرچنگ من برای شما کارنمیکنم که!!!!!
اقای خرچنگ:خوب از الان استخدامی
_واقعا
_ حالا اخراجی
پاتریک: عموجونم همیشه میگه اگه پول داری بجز خرج کردنش کار دیگه ای نداری
باب اسفنجی:وای عجب عموی خوبی داری میشه بگی دیگه چی میگفت
پاتریک: نمیدونم چون اصلاً من عمویی ندارم
باب اسفنجی:وای عجب عموی خوبی داری میشه بگی دیگه چی میگفت
پاتریک: نمیدونم چون اصلاً من عمویی ندارم
پاتریک خطاب به باب اسفنجی : کی میخوای یاد بگیری داداش؟ بعضی از موقع ها “نه” همون “آره” خودمونه…...
پاتریک: باب اسفنجی
باب اسفنجی:بله پاتریک
پاتریک: چرا یک شنبه به دوشنبه اینقدر نزدیکه و ما نمیتونیم کاری بکنیم ولی دوشنبه تا یک شنبه خیلی دو ره و من از بی کاری حوصلم سر میره
باب اسفنجی:بله پاتریک
پاتریک: چرا یک شنبه به دوشنبه اینقدر نزدیکه و ما نمیتونیم کاری بکنیم ولی دوشنبه تا یک شنبه خیلی دو ره و من از بی کاری حوصلم سر میره
پاتریک: روز بدون باب اسفنجی خیلی خوش گذشت
خرچنگ:آره خیلی خوب بود
پاتریک: بیاید یه روز بدون پاتریک هم داشته باشیم
خرچنگ:آره خیلی خوب بود
پاتریک: بیاید یه روز بدون پاتریک هم داشته باشیم
پاتریک:یه روز یه اسفنج بود که خیلی زشت بود.اونقدر زشت بود که همه از زشتی اون مردن.پایان.
خبرنگار: قبل از هرچیز ضمن تبریک برای شروع چه حرفی دارید که بزنید
اقای خرچنگ:سلام من پول دوس دارم
خبرنگار: چه چیزی باعث شد که رستوران دومتون رو اونم درست کنار شعبه اولتون بسازید
اقای خرچنگ:مایه تیله
اقای خرچنگ:سلام من پول دوس دارم
خبرنگار: چه چیزی باعث شد که رستوران دومتون رو اونم درست کنار شعبه اولتون بسازید
اقای خرچنگ:مایه تیله
پاتریک: هی باب اسفنجی میدونی چی از صدتا فحش بدتره؟
باب اسفنجی: نه پاتریک، چی از صدتا فوش بدتره؟
پاتریک: دویستا فحش.
باب: بریم سراغ بختاپوس و بعدش بریم شکار عروس دریایی
پاتریک: ولی اون که ما رو دوست نداره
باب: اون دوستمون داره ولی هنوز خودش نمیدونه
پاتریک: ولی اون که ما رو دوست نداره
باب: اون دوستمون داره ولی هنوز خودش نمیدونه
پاتریک : زندگی مثل قوطی کره بادم زمینی میمونه تا میای درشو باز کنی میبینی تموم شد رفت
باب اسفنجى : در چه روزى هستیم؟
پاتریک : امروز
باب اسفنجی : اوه … روز مورد علاقه ام
پاتریک : امروز
باب اسفنجی : اوه … روز مورد علاقه ام
پاتریک: من یه دزد دریایی واقعی ام. سه هفته س حموم نرفتم.
باب اسفنجی: ما فقط چند ساعته دزد دریایی شدیم.
پاتریک: می دونم.
باب اسفنجی: ما فقط چند ساعته دزد دریایی شدیم.
پاتریک: می دونم.
باب اسفنجی: پاتریک صدام رو می شنوی؟
پاتریک: نه اینجا خیلی تاریکه
پاتریک: نه اینجا خیلی تاریکه
پاتریک : ما بچه نیستیم .
باب اسفنجی : چشمات رو باز کن پاتریک …
ما حباب بازی می کنیم ، بستنی می خوریم
ما عاشق بادوم زمینی های گوگولی مگولی هستیم !
ما به مایو کنار تعلق داریم !
پاتریک : نه ما عاشق اونا نیستیم !
باب اسفنجی : پاتریک به مدت سه سال هست
تو یه شورت مامان دوز پر از بادوم زمینی های گوگولی مگولی پوشیدی
تو اسم اینا رو چی میذاری ؟
باب اسفنجی : چشمات رو باز کن پاتریک …
ما حباب بازی می کنیم ، بستنی می خوریم
ما عاشق بادوم زمینی های گوگولی مگولی هستیم !
ما به مایو کنار تعلق داریم !
پاتریک : نه ما عاشق اونا نیستیم !
باب اسفنجی : پاتریک به مدت سه سال هست
تو یه شورت مامان دوز پر از بادوم زمینی های گوگولی مگولی پوشیدی
تو اسم اینا رو چی میذاری ؟
اختاپوس به باب اسفنجی: میبینم که بی لباس هم خوش تیپی
باب اسفنجی: به قول آقای خرچنگ هرچه زود تر باید برم
پاتریک:چه موقع هایی اینو میگه؟
باب اسفنجی: موقعی که می خواد بره دستشویی!
پاتریک:چه موقع هایی اینو میگه؟
باب اسفنجی: موقعی که می خواد بره دستشویی!
باب:وقتی اومدی نفهمیدم کی اومد…حالا که داری میری می فهمم کی بودی
من یه گوگول مگولم
تو یه گوگول مگولی
ما گوگول مگولیم
گولی گولی گولی……..
تو یه گوگول مگولی
ما گوگول مگولیم
گولی گولی گولی……..
برچسب ها :اسکاج دریایی ، باب اسفنجی ، باب اسفنجی با شلوار مکعبی ، باب اسفنجی و رفیقش ، ﺑُﺨﺘﺎﭘﻮﺱ ، پاتریک ، دیالوگ های کارتون باب اسفنجی همراه باعکس ، دیالوگ های ماندگار ، دیالوگ های ماندگار از باب اسفنجی ، دیالوگ های ماندگار از باب اسفنجی وپاتریک ، سايت اسكيمو ، سخنان ماندگار ، سخنان ماندگار و به یاد ماندنی از باب اسفنجی ، متفرقه ، مجله سرگرمی اسکیمو
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰